کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مناجات ماه رمضانی و روضه سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : موسی علیمرادی     نوع شعر : مناجات با خدا     وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع     قالب شعر : غزل مثنوی    

حالا که مـهـمان تو در مـاه صـیـامم            بـر تـشـنـه کـام کــربـلا اول سـلامـم
مانند طفلی که زبان تازه گشوده است            با اشک روضه وا شود بر توبه کامم


با بـسـم ربّ الکـربـلا روزه گـرفـتـم            با روضه داری روزه‌داری شد مقامم
یعنی که مهمانی تو بزم حسین است            بـوی مـحـرم مـی‌دهـد مـاه صـیـامـم

یارب عنایت کن به حق کشته اشک            در کـاسه چـشـمم بریـز اشک مدامم
گرچه رفـیق نـیـمـه راهـش بودم اما            حق رفـاقـت را به من کـرده تـمـامم
با آنکـه بـد بـودم ولی رزق مـرا داد            نانی به غیر از نـان او باشد حـرامم
حـتی نـیـاورده به رویـم رو سـیـاهـم            باز آبـرو داده میان خـاص و عـامـم
شـرمـنده‌ام شـرمـنـده روی حـسـیـنـم            پیـش مـرام و لطف او
من بی‌مـرامم
مهمان نوازی می‌کـند او از غلامش            آن که به مهمانی نکـردند احـترامش
رحمی به نـوزاد و جوان او نکردند            رحمی به طفل نیـمه جان او نکردند
هر جا که گریه کرد خـندیـدند بر او            شـیرخواره‌ای آورد خـنـدیـدند بر او
تـشـنه شـدم تا آب دیـدم گـریـه کردم            یاد لـبـش آهـی کـشـیدم گـریـه کـردم
وقـتی هـلال
مـاه را دیـدم به چـشـمم            گویا سری بر نیزه‌ها دیدم به چشـمم
ماهی که زلفش آسمان را ریخت بر هم            زخـم جـبـیـنـش نـقـطه پـرگـار عـالم
قرآن که خواندم روضه‌ای دیگر به پا شد            هـر آیـه آن روضـه تـشـت طـلا شـد
با خیزران زد بر لبش قـرآن نخواند            تا پرتو خـورشیدی‌اش پـنهـان بمـاند

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه تصریح بر شش ماهه بودن در کتب تاریخی متقدم و معتبر نیامده است و این موضوع برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ذخیرة الدّارین آمده است لذا بیت زیر تغییر داده شد، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

هر جا که گریه کرد خـندیـدند بر او            شـش مـاهه‌ای آورد خـنـدیـدند بر او

مناجات آخر ماه مبارک رمضان

شاعر : مهدی رحیمی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مثنوی

لـحـظـات دعـا، خـدا حـافـظ            روزهـای خـدا، خـدا حـافظ

لحـظات غـریب قـبل سحـر            بـوی افـطار هر شب مـادر


ذکـرهـای نـهـفـتـه زیـرِ لب            مثل تـصمـیم‌های از امشب

ذکرمان گـشت ربّنا، افطار            پای هر سفـره آتـنا، افـطار

چه‌قدَر با خدات کردی حال؟            پلک بر هم زنی شده شوّال

چـشم‌های به در، خـداحافظ            لـحـظات سـحـر، خـداحافظ

روزهای مـقـدس رمـضـان            لحظه‌های غریب تا به اذان

حال و احـوال قبل افطاری            قــدرهـای بــلـنـد بــیــداری

چه‌قدَر مانده است تا ساحل            رمضان رفت، ای دل غافل

راه بـاز است، تو نمی‌بـینی            میـوۀ بغـض را نـمی‌چـیـنی

خویش‌تن را بشوی پس با اشک            دست بر دامن توأم، یا اشک

اشک تنها چراغ این راه است            از مسیـر درست آگاه است

دست خود را بده به دست چراغ            تا کبوتر شود دوبـاره کلاغ

تا پـر و بـال در حـرم بزند            توی بـاب‌الـرضا قـدم بـزند

شب بیست و نهم، چه مأیوسی            تو که مثـل کـبـوتر طـوسی

گـاه در پشت پنجـره فـولاد            گاه در کنج صحن گوهرشاد

دل تو سنگ مرمر حرم است            تا به اذن دخول، یک قدم است

الـسـلام عـلـیک، دل‌تـنـگـم            ای بـمیـرم که مـایـۀ نـنـگـم

ای بـمیـرم که زائرت نشدم            بیست و نُه روز شاعرت نشدم

به من خسته هم نگاهی کن            دل من را دوباره راهی کن

: امتیاز

مناجات آخر ماه مبارک رمضان

شاعر : احمد ایرانی نسب نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آن قـدر بـد شدیم که ما را عِـقاب کرد            با دوری از مجالس روضه عذاب کرد

بیـمـارِ بـی‌پـنـاه، فـقـط گـریـه می‌کـنـد            وقتی طبیب حـاذقش او را جواب کرد


می‌سوخـتـیم و روزیِ اشکی نداشـتـیم            بار گـنـاه، اشـک گـدا را سـراب کـرد

بــرداشـتـیـم یـک قــدم ســاده تـا خــدا            او مـادرانه سـمـت دل مـا شـتـاب کرد

حاجت به غیرِ روضه و هیئت نداشتیم            گفـتیـم یا حـسین و خـدا مستجـاب کرد

عمری‌ست دور سفـرۀ مولا نشـسته‌ایم            زهرا همیشه فـطریه‌ها را حساب کرد

: امتیاز

مناجات آخر ماه مبارک رمضان

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

پـاک در بـنـدگـی‌ام قـافـیه را باخـتـه‌ام            فرصتی را که به من داد خدا، باخته‌ام

یک طرف دست تهی ازطرفی فرصت رفت            باز هم عـمـر دوسـر باخته را باخته‌ام


من که از دوست به غیر از خودِ او خواسته‌ام            متن دل را به هـمین حاشـیه‌ها باخته‌ام

مست از میکده‌ها سهم خودش را برده            من ولی حـال دعـا را به ریـا باخـته‌ام

نفس هر طور که می‌خواست مرابازی داد            سر و پا را به همین بی‌سر و پا باخته‌ام

در پس پرده حنایم چقدر بی‌رنگ است            آبـرویی که تو دادی هـمه جا، باخـته‌ام

باختن در همه اوقات ولیکـن بد نیست            من دلـم را به غـم کـرب و بلا باخته‌ام

باخـتم دل به حسین و به حـقـیقت بردم            سجده شکـر کنم بس که به جا باخته‌ام

از همان بار که چشمم به ضریحش افتاد            دل جـدا بـاخـته و عـقـل جـدا باخـتـه‌ام

: امتیاز

مناجات آخر ماه مبارک رمضان با خداوند کریم

شاعر : رضا باقریان نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

دارم از پای بساط سفـره‌ات پا می‌شوم            بعد از این شبها خدایا باز تنها می‌شوم

دور بودم سی شب از دنیای وانفسا ولی            بعد از این سی‌شب دوباره غرق دنیا می‌شوم


دست شیطان بسته بود و دست سلطان باز بود            تا ابد ممـنون این الـطاف مولا می‌شوم

میهمانی رو به پایان است و حالم خوب نیست            میزبانم که رود من عبد هرجا می‌شوم

حال و روزم مثل حال و روز عبدی مذنب است            چاره‌ای دیگر نمانده رو به صحرا می‌شوم

امشب از درد فراق اشکم به راه افتاده است            میل گـریه دارم و راهیِ دریـا می‌شوم

امشب این العفـوها بوی جدایی می‌دهد            الوداع ای ماه، دلتنگ سحرها می‌شوم

چهره‌ام از فرطِ معصیت غبارآلوده شد            با چنین وضعـیتی عـبد تو آیا می‌شوم؟

تـوبه‌هـایم را بخـر، اما گـنـاهم را بـبر            ورنه امشب دست بر دامان زهرا می‌شوم

تشنگی این روزها لبهای ما را خشک کرد            با لب خشکـیده غرق واحـسینا می‌شوم

: امتیاز

مناجات رمضانی و توسل به حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : ابوالفضل مروتی نوع شعر : توسل وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

باز شد بر بنـدگـان راه سـعـادت بازهم            می‌شود در کنج عزلت کرد خلوت بازهم

آهِ من، من را درِ این آستان آورده است            در بساطم نیست جز این آهِ حسرت بازهم


تو به من بخشیده‌ای هر بار دُر اشک را            با نگاه‌ تو شدم من غـرق ثروت بازهم

گرچه زیر و‌ رو کشیدم بارها با تو ولی            زیر و رویم کردی و کردی رفاقت بازهم

آخر ای مولا مرا دوری از تو می‌کشد            کاشکی قسمت کنی روزی زیارت بازهم

گرچه زیـر سـایـۀ شـاه خـراسـانـم ولی            می‌کنم دور از نجف احساس غربت بازهم

ناودانت گریه‌ها می‌کرد تا عاشق شویم            قطره قطره ریخت بر کامم محبت بازهم

گاه ساعـت‌ها به ایوان طلا زل می‌زدم            کاش می‌شد تکیه‌گاهم باب ساعت بازهم

باب ساعت گفتم و در یادم آمد غصه‌ای            زینب و دروازۀ ساعات و محنت بازهم

: امتیاز

مناجات رمضانی و روضۀ حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : مهدی شریف زاده نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

روسـیاه آمده‌ام گرچه سرم پائین است            منم آن بد که به بخشیده شدن خوشبین است
منِ آلـوده کـجـا دعـوتِ این مـاه کـجـا            چه قَدَر سفـرۀ مهمانیـتان رنگین است


میزبان هرچه دلم خـواست مهیا کرده            نَنِـشینم سر این سفره اگر توهین است
کارِ صد توبه کُند قطرۀ اشکِ روضه            هرکه اینجا بِرسد پاک شود، تامین است
جان به قربانِ لبانِ تو ذبـیح العـطشان            دمِ افـطـار فـقـط زمـزمـۀ ما این است
دردمـنـد هــسـتـم و دنـبـالِ دوا آمـده‌ام            دیدنِ کرب و بلا دردِ مرا تسکین است
هرکسی گفته حسین لطفِ حسن بوده و بس            هر کسی شد حسنی آخرتش تضمین است
مجتبی بس به گدا جود و کرم می‌ورزد            بی‌سبب نیست درِ خانه پُر از مسکین است
قاسم بن الحسنی باش جز این نیست تو را            مجتبی کرده دعا نجمه لبش آمین است
بـاده را از عـسلِ نـابِ شـما پُـر کردم            مرگ در راهت عمو جان چه قَدَر شیرین است
چه ملالی‌ست که اوضاعِ تـنم بد باشد            خوب این است که زانوی عمو بالین است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

نعل‌ها می‌برد هر یک زِ تنِ من سهمی            سُمِّ مرکب چه قَدَر محکم و بد سنگین است
زیرِ پـا مانـده‌ام و زنده تـنم خاک شده            اِی عمو زود خودت را برسان، تدفین است!

مناجات شب قدری با خداوند کریم

شاعر : رضا باقریان نوع شعر : توسل وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

امشب شب قدر و به لب اقرار دارم من            از معـصیت‌ها یک دل بیمار دارم من
پــرونـده‌ای آلـوده از کـردار دارم مـن            در پیـشگاه حضرت استغـفار دارم من


از بنده‌ای گمراه، امشب دستگیری کن
آقا به اشک چشم زینب دستگـیری کن

پائـین گـرفتم پـیش تو روی سـیـاهم را            گم کرده بودم در کویر خشک راهم را
شرمـنـده‌ام تکـرار کـردم اشـتـبـاهم را            چشم انتظارم، پرده پوشی کن گناهم را
این شرمساری حاصل یک عمر عصیان است
ارحمنی ای رب کریم، حالم پریشان است

از هر که امشب آمده غـم بیـشتر دارم            زیرا شب قدر است و اشکی مختصر دارم
گرد و غبار معصیت را روی سر دارم            از کارهـایم من خودم بهـتر خـبر دارم
اندازۀ یک عمر از من معصیت دیدی
لب وا نکرده، هر چه کردم را تو بخشیدی

این بزم را با مغفرت امشب مجلل کن            فعـل بـدِ من را به خـوبـی‌ها مبـدّل کن
کـار مرا هم دست اربـابـم مُـحَـوَّل کن            روز قیامت لحظه‌ای من را معطل کن
شـاید بـیـایـد آنکـه بـایـد از نـجـف آیـد
بهـر شـفـاعـت بـاز شـاه لـوکـشـف آید

: امتیاز

مناجات شب قدری با خداوند کریم

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : توسل وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

آنچـنـان زخـم‌ گـنـاهـان به پـرم افـتاده            که به صد شهـر‌ دگـر هم خبرم‌ افتاده

هرچه را جمع نمودم سر یک غفلت سوخت            زیـر پــای هـمـه حـالا ثـمــرم افـتـاده


من هـمان شـاخه سرسـبز ته باغ توأم            که دگـر پـیـر شـدم بـرگ‌و بـرم افتاده

بشکند پای من ای وای چه کردم به خودم            به چـه جـاهـای بدی که گـذرم افـتـاده

دل من جای عـلی بـود خـرابش کردم            از دلــم نــام شــریــف پــدرم افــتــاده

آشتی کن که دوباره به خودت برگردم            آرزوهــام هـمــه دور و بــرم افــتـاده

جـوشن ای کاش پنـاهـم بدهـد از آتش            من که خوردم به زمین و سپرم افتاده

بـه عـلـیٍ بـه عـلـیٍ بـه عـلـیٍ به عـلـی            که هــوای نـجـف او بـه سـرم افـتـاده

تا به ایـوان طـلایش نظـر من خـورده            جنّت و هـشت بهـشت از نظرم افـتاده

بـرسـانیـد سـلام من بـد را به حـسیـن            فطرس امشب تو ببر من که پرم افتاده

شـب قـدری بـبـریـدم طـرف کـربـبـلا            خـیـر عـالـم همه در این سـفـرم افتاده

دم افـطار فـقـط گریه به آن تـشنه کنم            داع خـشکـی لـبـش بـر جـگـرم افـتاده

نیزه‌ها عاقبت از اسب زمینش زده‌اند            خـبـر ذبـح سـرش بـیـن حــرم افـتـاده

: امتیاز

مناجات رمضانی و روضۀ حضرت علی اصغر علیه السلام

شاعر : مهدی شریف زاده نوع شعر : توسل وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

دوبـاره آمـده ایـن روسـیـاهِ جـا مـانـده            همان کسی که از این قـافـله جدا مانده
دوبــاره آمـده ایـن بــنـدۀ گـنـهـکـارت            به نفـسِ خویش همانی که مبـتلا مانده


دوبـاره آمـده آقـا شـود به دسـتِ شـمـا            سرِ قـرارِ خـودش با خـدا، گـدا مـانـده
به جز تو وقتِ نیازم همه غریبه شدند            توئی که در هـمه دم با من آشـنا مانده
چشیده کامم عطش را چه خوب در رمضان            فـدای کـودکِ بی‌آب و بـی‌غـذا مـانـده
سلامِ من به سری که نشـسته بر نیـزه            سـلامِ من به تنِ زیرِ دست و پـا مـانده
به حقِّ طفلِ صغیری که رزقِ او با توست            ببخش هر چه که در نامه‌ام خطا مانده
دخیلِ حضرتِ باب الحوائجم یک سال            به سیـنه حسـرتِ دیـدارِ کـربـلا مـانده
در این سراب تلظّی مَکُن چنان ماهی            بِـبَـنـد جـان عـلی این لـبی که وا مانده
نه رقص و خندۀ‌شان می‌رسد به پایان و            نه در وجـودِ عـدو ذرّه‌ای حـیـا مـانده
زِ دستِ تیـرِ یل افکـن گـلو زِ هم پاشید            نه مانده حنجره‌ای نه سری به جا مانده
خدای عـزّو جل داده تـسلیت به حسین            در این مصیبتِ عظمی خودِ خدا مانده
برای حـنـجـرۀ نـازک و نحـیـفِ عـلی            بِسـانِ نـیـزه شده شعـبـه‌های وا مـانـده
عـصای پـیریِ مـادر پـدر شود فرزند            ولی ربـاب شده پیـر و بی‌عـصا مانده
رباب: این پدری که شده است مستاصل            فقـط به خاطرِ تو پشتِ خـیمه‌ها مانده!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن موضوع تیر سه شعبه تغییر داده شد. جهت کسب آگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه فرمائید و یا در همین جا کلیک کنید

زِ دستِ تیرِ سه شعبه گلو زِ هم پاشید            نه مانده حنجره‌ای نه سری به جا مانده

مناجات ماه رمضانی و روضه سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : توسل وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

من بد؛ ولی هستی تو از هر بهترین بهتر            مهمانتم دیگر چه می‌خواهم از این بهتر؟
ماه مبارک شد دوباره سفره‌ات پهن است            این روزها دارم به احسانت یقین بهتر


وقتی که دارم درد دین یـاد تو می‌افـتم            دردی نباشد بی‌گمان از درد دین بهتر
باشم؛ نباشم از تو چیزی کم نخواهد شد            از من که داری در میـان آستـین بهتر
من چشم در چشمت شوم شرمنده خواهم شد            مشغول خوبانت بشو؛ من را نبین؛ بهتر
گـشـتم مـگـر پـیـدا کـنم باب نجـاتـم را            پیـدا نـکـردم از امیـرالمـؤمـنـین بهـتر
دربند مولا دیگر از دنیا چه می‌خواهد؟            آغوش آقا باشد از حصن حصین بهتر
با ریـشـه‌های چـادر زهـرای مـرضیه            فردای محشر دارم از حبل المتین بهتر
مشکـل گـشایند اهل بیت اما گـره‌ها را            از کـار من وا می‌کـند اُمُّ البـنـیـن بهتر
با قـصـد خـدمـت می‌روم کـربـبـلا اما            عرض ارادت می‌کنم در اربعـین بهتر
هر دفعـه زیر قـبه رفـتم با خودم گـفتم            جایی نخواهم دیگر از این سرزمین بهتر
من حال خـوبم را از آقـای خودم دارم            با لطف او شد روزگارم این چنین بهتر
افسرده بودم اشک چشمم روبراهم کرد            در روضه‌هایش می‌شود حال غمین بهتر
گویی برای سنگ‌های تیز کوفی هست            پیشانی از سر بهتر و لب از جبین بهتر
حالا که قصد ذبح داری پس مؤدّب باش            باشد ببُر سر را ولی شمر لعـین! بهتر

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم

شاعر : محمد زوار نوع شعر : توسل وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : مثنوی

شبیه تک درختی در دل صحرای غم‌هایم            میان هـای‌هـای گـریه‌هـایم، باز تـنهـایم

منم آن سنگ در چاهی که تاریک است دنیایم            منم آن حال بیماری که آسان نیست احیایم


منم آن سائلی که باز هم از سفره جا مانده            خدایا باز کن در را، منم مهمان ناخوانده

شنیدم باز هم مهمان نوازی کرده‌ای، آری            سر من را هم امشب بند کن اینجا به یک کاری

زمین‌گیرم، پـریدن به پر و بالـم نمی‌آید            من آن صیدم که صیادی به دنبالم نمی‌آید

ولی تو بر خلاف دیگران، آغوش وا کردی            بدی‌ کردم به تو اما همیشه خوب تا کردی

هزاران بار دستم را گرفتی تا که برگردم            به جایش معصیت کردم، نفهمیدم، غلط کردم

میان نفس خود گم بودم و دنبال من گشتی            خدایا پس مهـیا کن بـرایم راه برگـشتی

الهی چـشم‌هایم را دوباره مثـل دریا کن            غل و زنجیر دور دست و پایم را خودت وا کن

خودت سوز دعایی با صداقت ده به نای من            که چیزی در نمی‌آید از این العفوهای من

برای بخشـشم باید به فکر دیگری باشم            چه بهتر از همین امشب، پی آن خواهری باشم

که هم داغ عزیز و هم اسیری و جسارت دید            به بزم دشمنان شد ذوالفقار و نیمه شب نالید

قسم بر معجر زینب، بپوشان این گناهانم            به حق چادری که سوخت، در آتش نسوزانم!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

خودت این بار توبه کن برای من بجای من            که چیزی در نمی‌آید از این العفوهای من

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

که پای نیزه هم حتی سخن می‌گفت با ربش            به قربان مناجات ‌و شکوه ذکر یا ربش

 

مناجات ماه رمضانی ( زبانحال خداوند کریم )

شاعر : حبیب چایچیان نوع شعر : توسل وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

خیز، اى بـنـدۀ مـحـروم و گـنهـکار بیا            یک شب اى خفـتۀ غفلت‌زده، بیدار بیا

بس شب و روز که در زیر لَحَد خواهى خفت            دَم غـنـیـمت بـشـمار امشب و بـیدار بیا


شب فیض است و درِ توبه و رحمت باز است            خیز، اى عـبد پـشیـمان و خـطـاکار بیا

پـردۀ شـب که بُـوَد آیـت سـتّــارىِ مـن            دور از دیـدۀ مـردم، بـه شـب تـار بـیـا

این تویى، بـنـدۀ آلـوده و شـرمـنـدۀ من            این مـنـم، خـالـق بـخـشنـدۀ سـتّـار، بـیا

مگـشا دست نـیازت به عـطاى دگـران            دل به من بسته و بگسـسته ز اغیار بیا

فرصت از دست مده، مى‌گذرد این لحظات            منشین غافل و بى‌حاصل و بی‌کار، بیا

: امتیاز

مناجات آغاز ماه مبارک رمضان

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : توسل وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

باز برگ دعوت از معشوقِ جانانی رسید            عاشقـان! هنگام اثـبات مسلـمانی رسید

رحمت خاصِ خدا شد عام! دوزخ بسته شد            میزبانِ مهـربان، با شـوقِ ربّانی رسید


در غل و زنجیر افتاده ست شیطانِ رجیم            با حلـولِ ماه، بر حالش پریشانی رسید

تا که زنگار از دلِ عاصی شود برداشته            خـیلِ سائل آمد و چـشمانِ بارانی رسید

بهره برد از سفـرۂ لطـف الـهی بیـشتر            هر که با دستانِ خالی تر به مهمانی رسید

رحل ها آماده و ترتیلِ قرآن شد شروع            اشتیاقِ «افتتاح» و ادعیه خوانی رسید

میزبان ألله، مهـماندار مولانا عـلی‌ست            بر یتیمان نیمه شب خیراتِ پنهانی رسید

هر کسی که توبه‌هایش منتهی شد به علی            از خدا دل برد؛ تا جنّت به آسانی رسید!

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی و روضه حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

شکـر خـدا که دورۀ هجـران سر آمده            مولا کجاست؟ بنده به این محضر آمده

چه سفره‌ای خدا روی ما باز کرده است            جـایی نـشـسـتـه‌ایم که پـیـغـمـبـر آمـده


در بــاز بـــود، در نــزده آمــدم خــدا            امن یجـیـب؟ نیـمه شب مـضـطر آمده

آن بـنده‌ای که سر به هوا بود را نبـین            این بنده را ببـین که چـنین با سر آمده

بشکـن مرا دوبـاره دلـم را ز نو بساز            لطـفـا ببـخـش، حـال که اشکـم درآمده

گریه بهشت ماست، ز ما گریه را مگیر            آخر بگو که چـیزی ازین بهـتر آمده؟

درمـان ما شکـسـته‌دلان با رقـیه است            چـادر تـکـانـده دارو و درمـان درآمده

این سـی‌شـبه مرا بـده دست ابـوتـراب            هر وقـت کار سخـت شده حـیـدر آمده

مـا عـاقـبـت بخـیـر ولای عـلـی شـدیم            خـورشـیـد ما ز گـوشه ایـوان بـرآمده

افطار ما ز نان علی رنگ و بو گرفت            نان پخـته و شـبـانه به پـشـت در آمده

مـاه خـدا زیـارت کـربـبلا خوش است            خـوشبـخـت آنکه در حـرم دلـبـر آمده

این ماه قدر دارد و این قدر فاطمه‌ست            آن فـاطـمه که زیر عـبـا مـحـور آمـده

یا رب کجا رواست که ناراحتش کنند            وقتی کـرامـتـش به صف محـشر آمده

یک سو بدست خود همه هیزم گرفته‌اند            یک سو به جای شیر خـدا کـوثر آمده

محکم لگد زدند به در پهلویش شکست            فـضه بـبـین چـه‌ها به سـر مـادر آمـده

این شعله‌های در به خـیام پسر گرفت            وقتی که میخ در به نظـر خنجـر آمده

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی و روضه سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : مهدی شریف زاده نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

نـانی به کـامِ مـا جـز نـانِ شـما نرفـته            از این تـنـور خـالی، دستِ گـدا نرفته
بر درگهت گـدا با روی خجـل رسـیده            شـرمـنده بـنـده‌ای از پیـشِ خـدا نرفته


شکرخدا دوباره دعوت شدم به ماهش            مهـمـانِ دلـبـریـم و دل هر کجـا نرفته

مـاهِ خـدای حـیـدر، مـاهِ عـلـی رسـیده            جـنّـت نـدیـده آنکـه ایـوان طـلا نرفـته
بـگـذار بـر لـبـانـم ذکـرِ عـلـی بـمـانـد            از حـنـجـرۀ ما تا زنـگِ صـدا نـرفـته
یا رب به حقِّ زهرا، امشب ببخش ما را            تا فرصتی که مانده از دستِ ما نرفته
دیدی که دستِ تقدیر با ما چه کرده آخر            بسیار شد که نوکر صحنِ رضا نرفته
یکسال می‌شود که دور از حرم نشسته            یکـسال می‌شود که کـرب و بلا نرفته
روی زمین نبـاشد جای عـزیزِ زهـرا            بر جـسمِ هیچ شاهی اینگـونه پا نرفته
شاهی به وقتِ مرگش بی‌پیرهن نمانده            جای کفـن که جسمش در بوریا نرفته

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی و روضه سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

چشم خود را باز کن ای دل ضیافت را ببین           سفره‌اش اندازه دنیاست وسعت را ببین

فکر سرمای زمستان باش فرصت اندک است           از همین امروز فردای قـیامت را ببین


صاحب سفره کریم است و به دنبال گداست           تو فقط او را صدایش کن اجابت را ببین

هر که هستی هر چه هستی بر کسی مربوط نیست           سوی تو باز است آغوشش محبّت راببین

گرچه خـیلی بی‌وفـایی دیـد اما بـاز هم           دستگیری می‌کند از ما رفاقت را ببین

معصیت می‌گیرد و خوبی به جایش می‌دهد           در ازای قطره اشکی تجارت را ببـین

در جهان فانی ما نیست خیری بی‌حسین           نان خور شاه شهیدان باش برکت را ببین

راه من سوی تـباهی بود سوی او نبود           ناگهان چشمم به پرچم خورد قسمت را ببین

نوکر عاصی او گر راهی دوزخ شود           زود بانگی می‌رسد برگرد حضرت را ببین

روز محشر که بیاید روضه‌خوان او خداست           اشک ریزش مادرش زهراست هیأت را ببین

تحت امرش بود باران و برای جرعه‌ای           اصغرش لب تشنه ماند، اوج مصیبت را ببین

آه بعد از بوسه شمشیرها از صورتش           دخترش نشناخت بابا را جراحت را ببین

دشمن بی‌رحم بین یک طبق آورده بود           رأس سالار شهیدان را اهتانت را ببین

دخترش روی کبودش را نشان داد و بگفت           بین من با مادرت حالا شباهت را ببین

روی لبهای پدر وقتی که خون تازه دید           روی لبهای خودش کوبید غیرت را ببین

با لب خونی لب خونِ پدر را بوسه زد           بعد از آن دق کرد آداب شهادت را ببین

نیمه‌های شب شبیه فـاطـمه تـشیـیع شد           روی دست عمه‌هایش آه غربت را ببین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ بیت زیر بیشتر ذمّ اهل بیت است سیدالشهدا منت آب نکشید بلکه از دشمنان دستگیری می کرد.

تحت امرش بود باران و برای جرعه‌ای           منّت از دشمن کشید اوج مصیبت را ببین

مناجات با خداوند و روضه سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

مهربان! از دامن لطفت گریزانم هنوز            بیـشتر از هر کسی آلوده دامـانم هنوز

اعتمادی نیست بر ذکر و نماز و روزه‌ام            اعتمادی نیست یا رب چون به ایمانم هنوز


بی‌سر و پا بودم و عزّت به من دادی ولی            خوب پابندت نگشته پای لنگـانم هنوز

درد دادی که بیـایم با تـو درد دل کـنم            من به فکر مطّب و دارو و درمانم هنوز

برنگشتم پیش تو سرخورده‌ام پیش همه            از غرور نابجای خود پشـیمـانم هنوز

ای که وقت غصه‌ها فوراً به دادم می‌رسی            می‌رسم پابوس سلطانم؟! نمی‌دانم هنوز

سال ها دور همین خانه گـدایی می‌کنم            نـوکـر آوارۀ شــاه خــراسـانـم هــنـوز

بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا            مست بوی سیبم ای ارباب و عطشانم هنوز

اصغرت را برده بودی تا که سیرابش کنی            در شگفت از تیزی آن تیر براّنم هنوز

کربلا از هر زمینی داغ تر شد یا حسین            من گلایه مند از آن ریگ بیابانم هنوز

تشنه ماند و در کنارش آب، حیف و میل شد            پس چرا نفرین نکردی؟! من که حیرانم هنوز

آن لب خشکیده را ای کاش می‌شد بوسه زد            غصه دار مادری گیسو پریشانم هنوز

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

اگر این بارِ گـنه روز حـسابم باشد            عـافـیت داشتـنم نیز به خـوابم باشد

من‌ اگر هیچ ندارم دل سوزان دارم            همه ثـروتـم این چـشم پُـر آبم باشد


پیـش مـردم همه آبرویم قـلابی‌ست            پرده پوشی تو عمری‌ست نقابم باشد

توبه‌ام هیچ زمان توبه مـردانه نبود            تا که احـیاگر این قلب خـرابم باشد

بخـودم آمـدم اما چه کـنم پـیـر شدم            سربه زیری ثـمر عهـد شـبابم باشد

بگـذارید بـسـوزم نگـذاریـد ولی...            دور افـتادنم از روضه عـذابم باشد

شب قبرم دوملک را به نجف خواهم برد            بس که یا حـیدر کـرار جـوابم باشد

عشق بوده همه نوکـریم پای حسین            چشم من کی به بهشت و به ثوابم باشد؟!

دم افـطـار به من آب فـراتی بدهـید            خـنکای جگـر و قـلب کـبـابم باشد!

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

غروب شد؛ " لَکَ صُمنا " در این سرا پیچید           مـیـان خــانـۀ دل عـطـر ربّـنـا پـیـچـیـد
و در بهـار مـناجـات عاشـقان هر شب           "نَصَبتُ وَجهیِ" صائم به هر کجا پیچید


شـنـیده‌ام که مـیـایی به دستـگـیـری من           صدای پـای تو در این بـرو بـیا پـیچـید
مــرا عـــلـی بـه درِ خــانــۀ تــو آورده           خـوشم که شاه نجـف نـسـخۀ مرا پیچید
دگـر جـواب بـده "بالحـسـین "های مـرا           ببـین که در نـفـسم بوی کـربـلا پیـچـید
دوباره روضۀ مادر دوباره روضۀ در           صدای گریۀ طـفـلی به کـوچه‌ها پیچـید
تو را بر آن ورمِ کـتف خسته عفوم کن           به جان مادر پهـلـو شکـسـته عـفوم کن

: امتیاز

مناجات آغاز ماه مبارک رمضان

شاعر : ناشناس نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مثنوی

دوباره سفرۀ شب زنـده‌دارها وا شد            دوبـاره خـانـۀ دلـدار، خـانـۀ مـا شد

دوبـاره زمـزمۀ دانـه‌های تـسـبـیـحم            دوباره دست دعـای من و مفـاتـیـحم


دوبـاره با شـهـدا افـتـتـاح می‌خـوانم            و پـای دیـن خـدا بـا امــام مـی‌مـانـم

دوباره بال گشایم دو دست خالی را            فــرازهـای ابـوحــمـزه ثــمــالـی را

ببار ابـر خـطاپـوش! ماه رحمت شد            ببخش صاحبِ خانه دوباره زحمت شد

دلا بـیا که خـطا را به آه می‌بخـشـند            بیا که کوه گـناه را به کاه می‌بخشند

صدای دعوت و این سفره‌های نورانی            منی که بی‌سر و پایم کجا و مهمانی

کـنار سـفـره؛ من آداب را نـمی‌دانـم            فـقـط رسـیده‌ام و خـواب را نمی‌دانم

به روزه خوار بگو توبه در حضور اینجاست            هزار توبه شکستی بیا غفور اینجاست

کـنـار یـار نـشـسـتـن چه لـذتی دارد            گـنـاهـکـار هـم انـگـار عـزّتی دارد

به جز کـنار دعـاخوان دلـم نمی‌ماند            دلم گـرفته چرا روضه‌ای نمی‌خواند

خوشا به حال هرآنکس که ناله‌ای دارد            و التـماس به دخت سه ساله‌ای دارد

: امتیاز